17 ماهگیتون و عید سال 92 مبارک
سلام عزیزای دلم بعد از 3 ماه مامانی وقت کرد بیاد وبلاگتون و اپ کنه
17 ماهگیتون مبارک
عیدتون مبارک عزیزای مامان
تو این مدت خیلی تغییر کردید امیر حسین پسر حرف گوش کنی شده همه حرفامون رو می فهمه و همه کلمات و ماشاءالله از 16 ماهگی می گه تازگیها جمله کامل هم می گه ماشاءالله به پسر نازم
امیر طاهای عزیزمم خیلی زبله باهوشه اما هوششو واسه فضولی به کار می بره از همه چی سر در میاره از سیمهای کامپیوترم تا درون کابینتام تو کمدم با داداشیشم جوره اما هر از گاه با هم کتک کاری می کنن و اندازه 4 سانتی هم از برادرش بلندتره .
خلاصه این دو تا فسقلی من خیلی شیرین و شلوغ شدن و کل وقتمو پر می کنن .
خلاصه این 13 روز عیدم کلی دد ری شدن و یه جا دیگه بند نمیشن و دائم باید حواسمون بهشون باشه تا از بلای کمد و دراور سر در نیارن عاشق حمومن البته امیر طاها تو عید دادم بابائیشون ببره حموم هر کدومو میداد بیرون سرخ شده بودن و بدنشون قرمز و با گریه بابائیشون حسابی شسته بودشون .
این آقایون خیلی تو فامیل طرفدار دارن مخصوصا امیر حسین خیلی بانمکه و اگه آدم جدید ببینه سعی می کنه تو دلش خودشو جاکنه امیر طاها ظاهرا ساکته اما ول ولست با هر کسی هم نمی مونه عاشق عمه متینشه خیلی دوستش داره .
امیر حسین خیلی شیرین صحبت میکنه با من بیشتر جوره امیر طاها با بابائیش جوره
بعضی اوقات با هم دست به یکی می کنن و خرابکاری می کنن و بعضی اوقات با هم چنان دعوائی می کنن که من مجبورم پادر میانی کنم خلاصه این دو تا داداشو من خیلی دوست دارم
راستی خاله معصومه هم بارداره الان 10 هفتشه و ما مهمترین کمکمونم از دست دادیم و از این به بعد باید خودم تنهایی همه جا ببرمتون .
دوستتون دارم اندازه یه دنیا همیشه از خدا می خوام سالم و سلامت باشید و خدا هیچ بچه ای رو مریض نکنه که خیلی سخته مخصوصا واسه ما دوقلو دارا .