قل خوردن امیر حسین آقا
این روزا خیلی خیلی شیرین شدید هر روز خوشکل تر از دیروزید . مامانی و بابایی عاشقتونن من تمام وقتم و روزا شماها پر می کنید و شبها کلی با بابایی بازی می کنید بعضی اوقات بابایی یادش میره که منم تو خونه هستم و منم کمی حسودیم میشه .
الان حدود ۲ هفتست که امیر حسینم به جای اینکه سینه خیز بره بیشتر قل می خوره میره همه جا از این ور سالن تا اون سر صبحها وقتی بلند میشم می بینم از کنارم رفته بعضی اوقات بیشتر میره سمت در ورودی فکر کنم ددری شده .
امیر طاهای مامانم مثل همیشه میره گیر میده به آینه و شمعدانم چند روز وقتی تو آشپزخانه بازی می کرد با روروئک وقتی از سکوی آشپزخونه می خواست بیاد پائین با سر خورد زمین الهی انقدر ترسیدیم اما خدا رو شکر هیچی نشد بچم .
خلاصه این دوقلوهای من هنوز که هنوزه دندان در نیاوردن تنبلن .
این روزا خیلی خیلی ناخوشم احساس می کنم خیلی به کمرم فشار اوردم و دائم کمر درد و .. دارم خدا
کمک کنه و خوب بشم تا محتاج کسی نباشم دوستتون دارم اندازه یه دنیا بوسسسسسسسسسسسسسس