13 ماهگی
سلام عزیزای مامان 13 ماهگیتون مبارک
خوبید مامانیا تو این ماه شماها خیلی تغییر کردید امیر حسین هر جا بلندی می بینه میره روش می ایسته از بلندی اصلا نمی ترسه جاهای خطرناکم میره از کمدش واسه خودش پله درست کرده بود میرفت روی پاتختی می ایستاد خلاصه دمار از روزگار من این دوقلوها دراوردن .
چند روز پیش رفتم داشتم شیشه هاشونو می شستم تو آشپزخونه بودم دیدم صداشون نمیاد رفتم کل خونه رو گشتم اخر تو دستشویی گیرشون اوردم چشمتون روز بد نبینه داشتن تو دستشویی بازی می کردن یه جیغی زدم و سر تا پاشون و شستم نمیدونم در دستشویی چرا باز مونده بود خلاصه ار ترسم یه مانع می زارم جلوش .
بخوام از شیطنتشونبگم خیلی اما اگه یه لحظه ازشون قافل شم یه بلایی خدایی نکرده سرشون میارن میرن روی دراورم و میریزن و تمام لوازم آرایشمو لیس می زنن مخصوصا این امیر طاها که هر چی دستش بیاد می لیسه از لباسای خیس گرفته تا کوچکترین آشغال روی زمین .
خلاصه از دعوا کردنتون بگم که روزی چند بار با هم دعواتون میشه بیشترم امیر حسین باعثشه اما برندست بیشتر زور میگه امیر طاها مظلومه و فضوله هر جا فضولی باشه نفر اوله .
خوابتون بیدار شدنتون باهمه .امیر حسین صبحها وقتی از خواب بلند شه میاد تو بغلم می خوابه پسر با محبتیه امیر طاها بیشتر نق می زنه و وقتی کتک بخوره هیچ دفاعی نمی کنه از خودش فقط خونه رو میزاره رو سرش .
کلمات جدیدی می گید امیر حسین به یه سری چیزا می گه تبو نمی دونم معنیش چیه مامان بابا و الو بله و .. حرفا رو می گه امیر طاها وقتی تو خونه راه بیوفته کلمه دقی دقی روبیشتر می گه
قربونتون برم که خیلی خیلی عزیزیت
راستی از دست شما دو تا فکر کنم دیگه کسی خونشون ما رو راه نده انقدر شلوغ می کنید وقتی می ریم خونه مامانمینا یا مامان بابایی دوستتون دارم عزیزای من بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس